- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
اگر به بـاغ رسـالـت دگر سـبـک بارم ولی ز خـون جگر مـیوهها به بر دارم اگر که مانده دوباره مطاعی از داغت به جان خـسـتۀ خـود باز هم خـریـدارم سـیـاه بـر تـنـم از تـازیــانـه پـوشـیــدم به بـنـد بـنـد وجـودم چـنـیـن عــزادارم اگر دوبـاره بـخـواهی اسـیـر میگـردم هـنوز نـیـمـۀ جـانی از این سـفـر دارم ولی فـراق تو را آنـچـنان بـگـریم زار که راه و رسم سفر را ز دهر بر دارم در آفـتـاب نـگـاهـم کـسـوف را بنـگـر کـه یـادگـاری شــام اسـت دیــدۀ تــارم بـرای آنکه بـگـویـنـد خـارجـی هـسـتم به کـوچههای یهـودی کـشیده شد کارم
: امتیاز
|
مناجات اربعینی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
به بـزم مـاتـم مـا هـم بـیـا گـل زهرا به جـمع اهل عـزا هـم بیا گـل زهرا بـه پـیـشـواز تــمـام پـیـادههـا رفـتـی به پـیـشِ راه گـدا هـم بـیا گـل زهـرا اگر به موکـبِ احـباب سر زدی، آقا به هـیـئت رفـقـا هـم بـیـا گـل زهـرا برای دلخوشیِ اهل روضه، گه گاهی به الـتـمـاس دعـا هـم بـیا گـل زهـرا به دور دست، به دیدار نوکری نالان که مانده از تو جـدا هم بیا گل زهرا من از تـو هـیچ نـدارم توقـعـی، امـا بـه دیـدن فــقــرا هـم بـیـا گـل زهـرا اگر کـمی خـودمانی شدم، ببخـشـیدم به خـوش خـیالیِ ما هم بیا گل زهرا بیا که هدیه کـنم روضۀ عـمو عباس به گـریه بر شهـدا هم بـیا گـل زهرا قسم به آن قمری که عمود آهن خورد قـسم به دست جـدا هم بـیا گـل زهرا به مشک پـارۀ سقـای کـربلا سوگـند به اشک خـون خدا هم بیا گل زهـرا عشیرهاش همه در خیمه بیعمو ماندند به خـیـمۀ اسـرا هـم بـیـا گـل زهــرا به حقِّ خوردنِ سیلی، ز دست نامحرم به وقـت هـلهـلهها هم بـیا گـل زهـرا
: امتیاز
|
مناجات اربعینی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
نـام تو زینتِ هر زمـزمـه یابنَ الزهرا میدهـیـمَت قـسمِ فـاطـمه یابنَ الـزهرا یابنَ مظلـوم! قسم بر غمِ زهـرا برگرد شرمساریم ز روی تو، ز صحرا برگرد یک مُحرم ز غمت خانه تکانی کردیم گریه بر جـدِّ غـریبت هـمگـانی کردیم کارِ ما، نـالـهٔ یابن الحـسنِ تنهـا نیست آنکه یک عمر شعاریست، یقین از ما نیست ما که از کشتهٔ بیغسل و کفن میگوئیم با مخاطب ز دلِ روضه سخن میگوئیم ما اگر نـامه نوشـتـیم بیا، با خـون بود همچو زهرا ز فدک، صورتمان گلگون بود ما گرفـتار حـسیـنـیم، خدا شاهدِ ماست تا ابد یـارِ حـسیـنـیم، خـدا شاهدِ ماست کِی دگر مسـلـمِ دوران سرِ بازار شود «نـگـذاریم دگر واقعـه تـکـرار شود» مَـردِ مـیـدان عـمـل، پـای ولی میماند در رکـابِ سـپـهِ سـیـد عـلـی مـیمـاند پشت بر راه امام و شهدا باشـد، نـنگ نهَراسیم ز تهدید و ز تحریم و ز جنگ ما سـخـن را ز لـسـان شهـدا میگوئیم «نَه» به هر لایحهٔ بیسر و پا میگوئیم با شما دوست و با دشمنتان در حربیم آگه از بَـد دلـی و تـوطـئههای غـربـیم مُزدِ ما را سفر کرب و بلا خواهد داد اربعـین پاسخِ هر توطئه را خواهد داد تا که در راهِ حرم، با قـدَمت هـمراهیم کِی چنان کور دلان از رَهتان گمراهیم ما ز تو، غـیر تو را هیچ نخـواهیم بیا جز تـوَلای شـما هـیـچ نـخـواهـیـم بـیا
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( جامانده های از اربعین حسینی )
آدم از اوّل به نامت بوده راغب یا حسین روضهات دارد میان عرش طالب یا حسین میبرد معراج، ما را قاب قوسین ضریح میشود پائین پایت سجده واجب یاحسین عشق تو شغل شریف انبیای عالم است در سرایت نوکری دارد مراتب یا حسین خمس اسم پنج تن خون دل است و میخورم توشه برمیدارم از این قوت غالب یاحسین هم تو از من بردهای دل که فقط دور توأم هم من از تو بردهام جیره مواجب یا حسین بوده زینب هر دو تامان را دعاگو در نماز بوده زهرا هر دو تامان را مراقب یا حسین اشک روضه زیر تابوت دو چشمم را گرفت وقت تلـقـیـنم شود ذکر مـناسب یاحسین اربعین جاماندهام هم از نجف هم کربلا زائرت را یاد کن بین مـواکب یا حسین پـرچـم انا فـتـحـنـا را زدی بـر آسـمـان گرچه رفتی روی نیزه؛ دیر راهب یا حسین گفت زینب من کجا و کوچه و بازار شام قدکمان شد بعد تو اُمُّ المصائب یا حسین سنگ خوردی روی نیزه، خون به پیشانی نشست روبروی قبله چرخیدی نماز من شکست
: امتیاز
|
حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
منت خدای را که بصیر است و هم علیم منت خدای را که خبیر است و هم حکیم از روز اولــم بـه نـجـف آشـنــا نـمـود گـفـتـا قـدم گـذار در این راه مـسـتـقـیم گفتم چقـدر فاصله تا عرش مانده است گفت از نجف پیاده حدوداً سه روز و نیم غـفـران من نـصیب کسانی که زائرند هسـتـند در شفـاعت خاصان من سهـیم خـسـران عـالـم اسـت یـقـیـناً مـقـدرش هر کس نـرفت کـربـبـلا و نـشـد مقـیـم قـیـد بـهـشـت را زد و آمـد بـه کـربـلا تا اشک ریز عشق بخـوانندش از قدیم تا بر حسین نوحه نخواند و نریخت اشک عـیسی نشد پیـمـبر و موسی نشد کـلیم
: امتیاز
|
حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
آمـده وقـت انــقــلاب حــسـیـن! عجـلـوا عجـلـوا به بـاب حسین سایۀ لـطف این و آن هیچ است مـیروم زیـر آفــتـاب حـسـیـن! بــدیام را نــدیــده بـخـشــیـدنـد خوش حسابیم با حساب حسین! رعـیـتم، ریزهخـوار و مسکـیـنم انـس دارم به نـان و آب حـسین دست رد هم که میزند خیر است رحمت مطلق است عذاب حسین! روبــروی ضـریـح قـبـل سـلام میرسد زودتـر جـواب حـسین! برگ دعـوت بـرای من هـم داد ای بـه قـربـان انتـخـاب حـسین اُف بـه آبـادی بــدون حــسـیـن! خوش بحـال ده خـراب حـسین! این چهل روزه اشک ریخته است بیـشـتـر از همه ربـاب حـسـین تکـیـه بـر نـیـزه داد در گـودال تـا حـرم رفـت الـتـهـاب حـسین نـا جـوانـمـردهـا حــرم نـرویـد تک و تنهاست خواهـرم! نروید
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
با پـای سر به سـیـر سـماوات میرویم احـرام بـسـتهایم و به مـیـقـات میرویم میـقـات ما حـسـین، مـلاقـات ما حـسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
یکی آورده با خود گریههای گاه گاهش را یکی در کوله بار کهنهاش بار گناهش را یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را یکی در هر قدم هُرم نفسها را بغل کرده یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را یکی نذر شما کردهست چندین گوسفندش را یکی وقف شما کرده ست تنها سرپناهش را بسـوزان چهـرهام را آفـتاب داغ! اربـابم خبر دارم که میبخشد غلام روسیاهش را ببین موکب به موکب میشود تسخیر او قلبم چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را به هم میریزد آری نظم نفـرت آور دنیا امیر عـشق تا آمـاده میسازد سپاهش را قدمها محکماند و عزمها راسخ، چه غوغایی نمیبندد شهادت تا قـیامت شاهراهش را و در دیدار آخر مادرم با گریه میخندید و من آوردهام تا کربلا با خود نگاهش را
: امتیاز
|
حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
دل شوریدهام حال و هوای اربعین دارد عجب شوری برای کربلای اربعین دارد ذبیحش را خلیل الله قربانی کند از شوق که میداند عجب قُربی منای اربعین دارد یکی چشم انتظار زائران موکب به پا کرده یکی در خانهاش مهمانسرای اربعین دارد یکی شوید غبار از چهرۀ زائر به اشک خود چه شورانگیز غوغایی فضای اربعین دارد جوان و پیر نشناسد که هر کس عشق را فهمد دلی شوریده، قلبی مبـتلای اربعین دارد گرفته روی دست خویش تصویر شهیدش را به قدر کل مردم خون بهای اربعین دارد نجف تا کربلا یعنی شهادت در ره مولا چه درسـی ابتـدا و انتهـای اربعین دارد چه جبرانی فراق یار دارد غیر جان دادن؟ چنان جابر که جانی مبتلای اربعین دارد سلام ما به زینب قـافـله سـالار غـمدیـده که از خون جگر اشک عزای اربعین دارد "گلی گم کردهام میجویم او را" بازهم زینب نـوایـی آشـنـا در نـیـنـوای اربعـین دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
چشمِ ما عمریست ای آقا بر این در ماندهاست مثل رؤیا فکرِ دیدار تو در سر ماندهاست نیست جز یاریِ تو، منظورِ ما از دیدنت آرزوی یاریات بر قلب نوکر ماندهاست با تحـیّـُر گـاهگـاهی چـهـرهها را بـنگـرم چشمها خیره به هر روی منوّر ماندهاست در پیِ رخسار تو، سرها پریشان خاطرند از جدائیهای تو، دلها مکـدّر ماندهاست کاش روزی شیـعـۀ دلخـواهتـان باشیم ما رتـبۀ ایـمانمان از درکِ تو درمانـدهاست کسبِ ما در نزد تو چون پینه دوزی هم نشد وعـدۀ دیـدار مـا تا کِی مـقـدر مـاندهاست این چه سودائی است با خود کردهام در عاشقی از تو گویم لیک، فکرم جای دیگر ماندهاست عـدهای رفـتـند تا مـقـتـل ز هیئتهای تو چشم ما مبهوت بر محراب و منبر ماندهاست هان! شهیدان، راهِ صد ساله به یکشب رفتهاند دل هنور از راهِ خوبان صد برابر ماندهاست کـربـلا راهِ مـرا نـزدیک کـرده بـا شـمـا از میانبُر آمدم، یک دَم به لشگر ماندهاست وعــدۀ مـا شـد سـتــونِ آخــرِ راهِ نـجـف اربعین تا کـربلا یک دیـدۀ تر مانده است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
جـنّـت روی زمـین گـسـترۀ کـربلاست در حرمت اربعین شور قیامت به پاست راه نجف کربـلا مشعـر عـشاق توست در عرفات حرم فیض هزاران مناست ای پــدر بــنـدگـان ابـن سـبـیـل تــوأیـم ماندن در این مسیـر سیر الیالله ماست تا حـرمـت هـر قـدم با شـهـدا هـمقـسـم در دلـمان دم به دم نغمۀ "یالیـتـنا"است در سـفــر کـربـلا، در گــذر هــر بــلا پاسـخ ما بـر بـلا آیـۀ "قـالـو بـلی"است در دو جهان پرچمت دست علمدار توست زائر تو تا بهـشت در کنف این لواست در سفر اربعـین روزی ما بیحد است سـفـرۀ ماه صـفـر از کـرم مجـتـبـاست ما که حـرم آمـدیم قـاصدی از مشهـدیم هرچه که موکب زدیم از برکات رضاست گرد و غـبار حرم روشنی چشم ماست در نظر بیـدلان « آیـنه در کـربلاست» هرچه ملک گریه کرد هیچ کفایت نشد این عـمل مستحب واجب عـینی ماست زندۀ جاوید کیست؟ آنکه به عشق تو زیست فانی تو هرکه نیست هستی او بر فناست ای پـسـر فــاطـمـه حـرّ حـریــم تـوأیـم در حرمت حال ما "معتذرا نادما"است زر به نظـر میرسد، ذرّۀ دور ضریح در نظـر زائران خاک حرم کـیـمیاست مرقد شـش گـوشهات، قبلۀ هفت آسمان هشت بهشت خدا، گوشهای از کربلاست حرمت زوّار تو فراتـر از کـعـبه است زائر تو فوق عرش در حرم کبریاست فوج ملک زائرت عـرش خدا حـائرت سجده به خاک حـرم آرزوی انبـیـاست زنده به بویت مـسیح کشتۀ رویت ذبیح نوح در این ناحـیه نوحه گر نـیـنواست قبر عـلی اکـبرت روضۀ پیغـمبر است قـطـعـۀ پـائـین پـا جـنّت بـیانـتـهـاست یــاد دم آخــرت یــاد غــم خــواهــرت یکسره بالا سـرت نالۀ زهـرا به پاست باز در این ناحـیه روضۀ مقـتل بخوان نوحه کن ای دل ببین یوسف زهرا کجاست با دم «شیب الخضیب» با دم «خدالتریب» ندبه کن و خون ببار روضۀ خون خداست مرثیه از سر بخوان سر که جدا از تن است نوحه بخوان بند بند جملۀ اعضا جداست باز نبی کـشته شد دست عـلی بسته شد فاطمهای داغدار در وسط شعلههاست دور نگـین عـفـاف حلـقۀ نامحرم است محـرم تو بیپـناه دشـمن تو بیحـیاست حرمت عترت شکست صورتشان باز سوخت کوچه و بازار شام شاهد این ماجراست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
مطمئن بودم که میخواهی مرا سالارِ عشق خواب بودم که شدم با یک نگه هشیارِ عشق دعوتم کردی به جایی که نبـودم لایـقـش ماندهام در حیرتِ مطلق، چه شد دلدارِ عشق دعوتم کردی سیاهی لشگرت باشم حسین العجب ثم العجب ثم العجب از کارِ عشق آبـرو داریِ تـو کـشـتـه مـرا خــونِ خـدا مثلِ حرّم که نبودم تو خـریدی یارِ عشق از نـجـف پایِ پـیـاده میروم کـرب و بلا جلوهها کردی برایم بین این بازارِ عشق تکیه بر دست تو دادم پشت من خالی نکن تا ابـد سر بر نـدارم باز از دیوارٍ عـشق مطمئنم مهدیت این دور و بر همراهِ ماست کی زیارت میکنم آقای من رخسارِ عشق عـزّت تو مـسـتـدام ودولـتـت پـایـنـده باد مطمئن بودم که میخواهی مرا سالارِ عشق
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهر شام
ما گریه میکـنـیم و شما هـلهـله چرا دف میزنـیـد در جـلـوی قـافـله چرا در کربلاست جسم حسین و سرش به شام افتاده بیـن رأس و تنـش فـاصله چرا
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر امام در شهر شام
چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم که خلق جـز تو نـبـیـند تجـلی از سویم به جـنگ آمـدهام با کـلام چـون تـیـغـم حـمـایـلـم شـده ایـن ریـسـمـانِ بـازویـم به جـز تو کس نتـوانـد مرا اسیـر کـند اگـر اسـیـر شـدم راه عـشـق میپـویـم چنان حجاب گرفتم کسی مرا نشناخت که گرد پیـری از غم نشـسـته بر رویم سیه ز بارش سنگ است هر کجا در شام هـلال عـید در آن ابـر تـیـره میجـویم توسنگ خوردی و با سنگ من زمین خوردم مگـر ز لالـه سـنگـی دمی تو را بـویم اگـر ز بـزم جـفـا تا خـرابـه میگـریـم مـسـیـر آمـدنت را به گـریه میشـویـم
: امتیاز
|
مناجات ماه صفری با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
کی میرسد زمـان غـمت انـتهـا شود شیعـه ز درد غـیبت رویت رها شود بر درد دوری تو طبـیـبی نخـواسـتیم ایـن دردِ لاعـلاج بـه دیـدن دوا شـود آقـا ببـیـن که جـدّ تو مهـمان شـام شد دردی که بدتر از غم کرب وبلا شود اذنـی بـده که نـوکـر تو روز اربعـین پـای پـیـاده راهـی کـرب و بـلا شـود
: امتیاز
|
ترسیم مصائب اهل بیت سلاماللهعلیهما در شهر شام
ماجرای کربلا یک گوشه از شام بلاست پیش روی قافله سرها به روی نیزههاست دخـتر شیـر خـدا بر ناقۀ عـریان سـوار هلهله بر روی بام و در میان کوچههاست با لباس خونی و لبهای عطشان دختری ناله میزد در خرابه عمه بابایم کجاست دست آن شامی که دیشب زیر چشمانش نشست چشمهایش تیره دیده یا نگینش آشناست؟ در کنار آن سرِ از تن جدا خامـوش شد سهم او مرگی غریب و قطعهای از بوریاست آیـۀ تـطـهـیـر را در زیـر پـا انـداخـتـیـد خارجی گفتن به زینب غربتی بیانتهاست پیش چشم خیس زینب میخورد هر ثانیه خیزران بر کنج لبهایی که در طشت طلاست
: امتیاز
|
ترسیم مصائب اهل بیت سلاماللهعلیهما در بین راه و شهر شام
میان این دو کو فرقی یکی جان و یکی جانان بگو از وحدت این دو یکی روح و یکی ریحان تَبِ گرما و بیآبی ترک افتاده بر لبها یکی در قتلگه اما یکی در خیمهها عطشان جهان تاریک شد آنجا که خورشید و قمر لرزید یکی از نیزه افتاد و یکی از ناقۀ عریان چو آمد قافـله مردم سر بازار خـندیـدند یکی بر روی نی نالان یکی در قافله گریان چهل منزل کنار هم ولی قسمت جدایی شد یکی بر نوک نی قاری، یکی در مجلس مستان جدا شد از بَرِ زینب سر و از هم جدا گشتند یکی در دیر راهبها یکی در منزل ویران صدای هلهله از بام شامیها مصیبت بود تصدق کردن مردم به زینب اوج غربت بود به دخترهای زهرا خارجی گفتن عجب دردیست غل و زنجیر و بازار کنیزان جای زینب نیست درون قافله هر کس زمین افتاد زینب مُرد سپر شد جای دخترها سنان و سنگ و سیلی خورد لب عطشان طفلان را به چشم خیس خود میدید غمِ خار مغیلان را به چشم خیس خود میدید سر دار بلا میزد نوای عشق را فریاد تـمام داغ دشت نیـنوا بر دوش او افـتاد نمیبیند به جز زیبایی مطلق در این غوغا و ما ادراک ما زینب، جوابش شد سکوت ما
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
والاتـرین بـانــوی دنـیـا بـعــد زهـرا با تو شـود تـکـرار زهـرا بعد زهـرا یا حضرت اُمُّ المصائب در همه عمر یـا حـضـرت اُمّ ابـیـهــا بـعــد زهــرا ای عــمـۀ مـا قـبـلِ کـلـثـوم و رقـیــه هـسـتی خـودِ تو مـادرِ ما بعـد زهـرا پیغـمـبره هستی، امامت هم که داری عصمت رسیده بر تو در جا بعد زهرا مثل و شبـیـهت را نـدیده چشم هستی ای بر سر هر پنـج تن هم تـاج زینب ای روح تو همواره در معراج زینب آرامــش دشــت و وقــار کــوه داری دریـای طـوفـان دیــدۀ مــواج زیـنـب چادر نمازت چادر بیت الحـرام است دور تو میچـرخند پس؛ حجاج زینب خم شد قـدت خم بر دو ابرویت نیامد با اینکه بودی غـصه را آمـاج زینب اعـجـوبـۀ حـیـدر نـمـایـی کـه نـدادی بر دشـمنت هم در اسارت باج زینب دشـمــن اسـیــر خـطـبـۀ کـوبـنـدۀ تـو عمری به پای گریههایت گریه کردم بر غـصـۀ بیانـتـهـایت گـریـه کـردم بـانـو شـنـیـدم چـادرت آتـش گـرفـتـه آتـش گرفـتم در عـزایت گـریه کردم گـودال جـای زن نـبـود اما تو رفـتی در این غم عظمی برایت گریه کردم نیزه نخوردی در ازایش سنگ خوردی اینجا خود من در ازایت گـریه کردم تو روضـۀ دروازۀ ساعـات خـواندی بر شام بیش از کـربلایت گریه کردم خـنـدیـد دشـمـن بر پـریـشـانیت بانو
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
دیـشب برای تو کـمی مـاتـم نوشتم مـرثـیهای با رنگهای غـم نوشـتم در انـتـهــای آســمــان هـفـتگـانـه نـام تو و پـرواز را بـا هـم نـوشـتم نام تو را وقـتی رسالت میکـشیدی هـمـسـایـۀ پـیـغـمـبـر اکـرم نـوشـتم وقـتی نـگـاهـم بر نجـیـبی تو افـتاد مریم نـوشـتم باز هم مـریـم نوشـتم آن تـکـههای زنـدگـی معـجـرت را بـاور نـمیکـردم اگر مـبـهـم نوشتم وقتی نگاه زخمیات را میشمردم از پـلکهـایت چـند تا را کم نوشتم همشیره خورشید ای خانم ببخشید! نـامِ تـو را با خطّ نا مـحـرم نـوشتم
: امتیاز
|
ترسیم مصائب اهل بیت سلاماللهعلیهما در شهر شام
ای دل مگـر نه خـاتم مـاه محـرم است باز این چه شورش است که در خلق عالم است گر ماجرای کوفه و کرب و بلا گذشت باز این چه نوحه وعزا و چه ماتم است گـویا طلـوع کرده به شـام آفـتاب عشق کاشـوب در تـمـامی ذرات عـالـم است صبـح ورود شام چـنان تیـره بُد کز آن کار جهان و خلق جهان جمله در هم است سرهای کـشتگان همه بر دوش نیـزهها سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است آن محشری که کرده به پا چوب خیزران بینفخ سور خاسته تا عرش اعظم است رشک ملک خرابه نشین شد که محتشم گـفـتـا عــزای اشــرف اولاد آدم اسـت ویــرانـه و دل شـب و دردانــه و پــدر آری بساط عشق به خوبی فـراهم است فـردا سپـیده چـشم در آن بزم تا گـشود بر گرد شمع دید که پروانهای کم است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهر شام
ایکاش جـهـان بر سـرم آوار نـمیشد در سیـنه غـمی کهـنه تـلـمـبار نمیشد یک ذره اگر حرمله رحمی به دلش داشت این چـشم ورم کـرده دگر تـار نمیشد در«شام» اگـر سـایـۀ سـقـا به سرم بود دردانـۀ تـو دسـت بـه دیـوار نـمـیشـد اینگونه اگر پهلوی من ضربه نمیخورد تـاریخ در این واقـعـه تـکـرار نـمیشد ایکاش در آن بزم شرابی که به پا شد ایـنـقـدر اهـانت به عـلـمـدار نـمـیشـد این قافله «دروازۀ ساعات»به خود دید ایکـاش دگــر وارد بــازار نــمـیشـد
: امتیاز
|